حدیث شب خيزى

المحجّة البيضاء : رُوِيَ عَن بَعضِ السَّلَفِ أنَّ اللّه‏َ عز و جل أوحى إلى بَعضِ الصِّدّيقينَ : إنَّ لي عِبادا مِن عِبادي يُحِبّونَني واُحِبُّهُم ، ويَشتاقونَ إلَيَّ وأشتاقُ إلَيهِم ، ويَذكُرونَني وأذكُرُهُم ، ويَنظُرونَ إلَيَّ وأنظُرُ إلَيهِم ، فَإِن حَذَوتَ طَريقَهُم أحبَبتُكَ ، وإن عَدَلتَ عَنهُم مَقَتُّكَ .
قالَ : يا رَبِّ ، وما عَلامَتُهُم ؟
قالَ عز و جل : يُراعونَ الظِّلالَ بِالنَّهارِ كَما يُراعِي الرّاعِي الشَّفيقُ غَنَمَهُ ،
ويَحِنّونَ إلى غُروبِ الشَّمسِ كَما يَحِنُّ الطَّيرُ إلى أوكارِها عِندَ الغُروبِ ، فَإِذا جَنَّهُمُ اللَّيلُ وَاختَلَطَ الظَّلامُ وفُرِشَتِ الفُرُشُ ونُصِبَتِ الأَستِرَةُ وخَلا كُلُّ حَبيبٍ بِحَبيبِهِ نَصَبوا لي أقدامَهُم ، وافتَرَشوا لي وُجوهَهُم ، وناجَوني بِكَلامي ، وتَمَلَّقوني بِإِنعامي ؛ فَبَينَ صارِخٍ وباكٍ ومُتَأَوِّهٍ وشاكٍ ، وبَينَ قائِمٍ وقاعِدٍ ، وبَينَ راكِعٍ وساجِدٍ . بِعَيني ما يَتَحَمَّلونَ مِن أجلي ، وبِسَمعي ما يَشتَكونَ مِن حُبّي .
أوَّلُ ما اُعطيهِم ثَلاثٌ : أقذِفُ مِن نوري في قُلوبِهِم فَيُخبِرونَ عَنّي كَما اُخبِرُ عَنهُم . وَالثّانِيَةُ : لَو كانَتِ السَّماواتُ وَالأَرضُ وما فيهِما في مَوازينِهِم لاَستَقلَلتُها لَهُم . وَالثّالِثَةُ : اُقبِلُ بِوَجهي عَلَيهِم ؛ أفَتَرى مَن أقبَلتُ بِوَجهي عَلَيهِ يَعلَمُ أحَدٌ ما اُريدُ أن اُعطِيَهُ ؟! حديث

المحجّة البيضاء : از برخى گذشتگان نقل شده است كه خداوند عز و جل به يكى از صدّيقان وحى فرمود : «مرا در ميان بندگانم ، بندگانى است كه دوستم مى‏دارند و دوستشان مى‏دارم ؛ مشتاقم هستند و مشتاق آنانم؛ به يادم هستند و به يادشان هستم؛ به من مى‏نگرند و به ايشان مى‏نگرم . پس اگر روش آنان را در پيش بگيرى ، دوستت خواهم داشت و اگر از روش آنان درگذرى ، دشمنت خواهم داشت » .
آن صدّيق گفت : پروردگارا ! نشانه آنان چيست ؟
خداوند عز و جلفرمود : «همان‏گونه كه شبانِ مهربان ، گوسفندانش را
مى‏پايد ، آنان نيز در روز ، سايه‏ها را مى‏پايند و همان‏گونه كه پرندگان ، مشتاق آشيانه‏شان هستند ، آنان مشتاق رسيدن غروب خورشيدند . پس چون شبْ آنان را فرو پوشد و تاريكى با همه چيز درآميزد و فرش‏ها گسترده و پرده‏ها آويخته گردد و هر دوستدارى با محبوب خود ، خلوت كند ، آنان گام‏هايشان را براى من خسته مى‏كنند و رخسارشان را برايم چون فرش بر زمين مى‏گسترند و با سخنم با من راز مى‏گويند و با نعمت‏هايم برايم تملّق مى‏كنند . در اين حال ، پاره‏اى نالان و پاره‏اى گريان ، پاره‏اى مويه‏كنان و پاره‏اى شكوه‏كنان ، ايستاده و نشسته ، يا در ركوع و در سجده هستند . در برابر چشمانم ، چه‏ها كه برايم تحمّل نمى‏كنند! و فرا پيش گوشم ، چه شِكوه‏ها كه از محبّت من نمى‏كنند! نخستين چيزى كه به آنان مى‏بخشم ، اين سه چيز است : [اوّل آن كه] از نور خود در قلبشان مى‏افكنم . در نتيجه ، چنان از من خبر مى‏دهند كه من از آنان خبر مى‏دهم . دوم آن كه اگر آسمان‏ها و زمين در ميزان عمل آنان [و پاداششان ]باشد ، آن را برايشان كم خواهم شمرد. سوم آن كه با رخسار خود ، به آنان روى مى‏آورم . آيا فكر مى‏كنى كسى مى‏داند به آن كه با رخسارم به او روى آورده‏ام ، چه‏ها خواهم بخشيد ؟» .

منبع: المحجّة البيضاء : 8 / 58 .
فهرست دوستي در قرآن و حديث شب خيزى حديث و آيات
 
 
 
 
 
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به انهار میباشد. www.anhar.ir
طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com