حدیث تحقيقى درباره بنياد محبّت خدا

اسلام كه دينِ همه انبياى راستين و برنامه تكامل انسان است ، ريشه در محبّت خدا دارد . امام على عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد :
إنَّ هذَا الإِسلامَ دينُ اللّه‏ِ الَّذِي اصطَفاهُ لِنَفسِهِ . . . وأقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ . حديث
اين اسلام ، دين خداوند است كه آن را براى خود برگزيده است و ستون‏هايش را بر محبّت خويش استوار ساخته‏است .
اين ، بدان معناست كه خدا دوستى ، اصلى‏ترين پايه‏هاى سازندگى فردى و اجتماعى و تكامل مادّى و معنوى انسان است و همه آنچه انبياى الهى براى هدايت جامعه بشر آورده‏اند ، در صورتى به نتيجه مطلوب مى‏رسد كه بر اين پايه استوار باشد و انسان تا به كيمياى محبّتِ خدا دست نيابد ، به فلسفه خلقت خود ، دست نخواهد يافت .
امام سجاد عليه‏السلام در دعاى «مكارم الأخلاق» از صحيفه سجّاديه ، به كيمياگرى محبّت اشاره كرده‏است ، آن جا كه مى‏فرمايد :
وَانْهَج لي إلى مَحَبَّتِكَ سَبِيلاً سَهلَةً أكمِل لي بِها خَيرَ الدُّنيا وَالآخِرَةِ . حديث
به سوى محبّتت ، راهى آسان برايم بگشا كه از طريق آن ، خير دنيا و آخرت را برايم كامل كنى .
بر اين اساس ، هر چه محبّت انسان نسبت به آفريدگار جهان ، بيشتر و قوى‏تر باشد ، توفيق بيشترى براى رسيدن به راز آفرينش خود و كسب كمالات انسانى دارد . لذا در زيارت‏نامه‏هاى رسيده از پيشوايان دين ، اهل بيت پيامبر خدا ـ كه در اوج قلّه انسانيت و شايستگى قرار دارند ، با صفت «التّامّينَ‏فيمَحَبَّهِ‏اللّه‏ِ(كاملان در دوستى‏خدا)» حديث مورد خطاب‏قرارمى‏گيرند.
فصل اوّل از بخش دوم اين كتاب ، درباره آيات و احاديثى است كه با بيان‏هاى گوناگون ، اهل ايمان را به تحصيل كيمياى محبّت خدا دعوت مى‏كنند .


راه خدا دوستى

مسئله اصلى ، چگونگىِ به دست آوردن محبّت خداست . رهنمودهاى اهل بيت در اين باره ، در فصل دوم خواهد آمد . خلاصه اين رهنمودها اين است كه اصلى‏ترين سرچشمه محبّت خدا پس از فضل و رحمتش ، معرفت (شناخت) است . خداوند سبحان ، به فضل و رحمت خود، عشق به خوبى‏ها و زيبايى‏ها را در سرشت انسان نهاد و از آن جا كه خود ، جامعِ همه كمالات
و زيبايى‏هاست ، ممكن نيست كسى حقيقتا او را بشناسد و او را دوست نداشته باشد . از اين رو ، امام مجتبى عليه‏السلام تأكيد مى‏فرمايد كه :
مَن عَرَفَ اللّه‏َ أحَبَّه . حديث
هركه خدا را بشناسد ، دوستش خواهد داشت .


انواع معرفت خدا

دو نوع معرفت براى انسان نسبت به حضرت حق عز و جل امكان‏پذير است : اوّل ، معرفت از طريق برهان كه تكيه‏گاه ايمان است و دوم ، معرفت از طريق شهود كه يقين ناميده مى‏شود . لذا وقتى مى‏گوييم : «معرفت خدا ، مبدأ محبّت اوست» ، اين سؤال پيش مى‏آيد كه : كدام معرفت ؟ معرفت برهانى؟ يا شهودى ، و يا هر دو ؟
پاسخ ، اين است كه : هر دو . هر قدر انسان نسبت به خداوند متعال معرفت پيدا كند ، به همان ميزان ، با زيبايى‏ها و كمالات او آشنا مى‏شود و نسبت به او علاقه پيدا مى‏كند . به همين جهت ، معرفت برهانى هم مى‏تواند مبدأ محبّت خدا باشد و از اين رو ، وقتى حضرت داوود عليه‏السلام از خداوند مى‏پرسد : «كَيفَ اُحَبِّبُكَ إلى خَلقِكَ ؟؛ چگونه محبّت تو را در دل مردم ايجاد كنم؟» ، پاسخ مى‏شنود : «أُذكُر أَيادِىَّ عِنْدَهُم ، فَإِنَّكَ إذا ذَكَرتَ لَهُم ذلِكَ أَحَبّوني؛ نعمت‏هايم را نزد آنان ياد كن كه با يادآورى آنها، مرا دوست خواهند داشت». حديث
با اين همه ، ترديدى نيست كه محبّت تامّ و كامل ـ كه از آن به عشق تعبير
مى‏شود ـ ، جز از طريق معرفت شهودى حاصل نمى‏گردد . به گفته برخى از اهل معرفت :
تمام مطلب ، اين است كه انسان ، تا معرفت شهودى نسبت به خدا پيدا نكند ، عاشق نمى‏شود . اگر اين‏گونه عارف شد ، مى‏بيند كه همه خوبى‏ها در خدا جمع است : «ءَآللَّهُ خَيْرٌ أَمَّا يُشْرِكُونَ » . حديث بنا بر اين ، محال است انسان به غير خدا توجّه كند . حديث


بالاترين درجات محبّت

بر اين اساس ، آنان كه معرفتشان نسبت به خداوند متعال ، معرفت شهودى است ، بالاترين درجات عشق و محبّت را نسبت به ذات مقدّس او دارند ، و آنان دو طايفه‏اند : يكى «ملائكه (فرشتگا)» و ديگرى «اولوا العلم (دانشوران)» ؛ همان‏گونه كه خداوند سبحان مى‏فرمايد :
«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُو لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَـئكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ» . حديث
خداوند ، گواهى مى‏دهد كه جز او هيچ معبودى نيست ؛ و نيز فرشتگان و دانشوران [ ، گواهى مى‏دهند] .
امام على عليه‏السلام درباره شدّت محبّت طايفه اوّل ، يعنى فرشتگان ، نسبت به حضرت حق عز و جلچنين مى‏فرمايد :
. . . قَدِ استَفرَغَتهُم أشغالُ عِبادَتِهِ و وَصَلَت حَقائِقُ الإِيمانِ بَينَهُم و بَينَ مَعرِفَتِهِ وقَطَعَهُم الإِيقانُ بِهِ إلَى الوَلَهِ إِلَيهِ، و لَم تُجاوِز رَغَباتُهُم ما عِندَهُ إلى ما عِندَ غَيرِهِ،قَد ذاقوا حَلاوَةَ مَعرِفَتِهِ، وشَرِبوا بِالكَأسِ الرَّوِيَّةِ مِن مَحَبَّتِهِ . حديث
اشتغال به عبادتش ، آنان را از هر چيز ديگر بازداشته است و حقايق ايمان ، آنان را به معرفت پروردگارشان پيوند داده‏است و يقين به او ، آنان را از ديگران بريده و شيفته او ساخته است و خواسته‏هايشان از آنچه نزد اوست ، به آنچه نزد ديگرى است ، درنمى‏گذرد . آنان ، شيرينى معرفتش را چشيده و از جام لبريز محبّتش نوشيده‏اند .
و لذّت طايفه دوم از معرفت خدا را امام صادق عليه‏السلامچنين توصيف مى‏نمايد :
لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في فَضلِ مَعرِفَةِ اللّه‏ِ عز و جلما مَدّوا أعيُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّه‏ُ بِهِ الأَعداءَ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدُّنيا و نَعيمِها ، و كانَت دُنياهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا يَطَؤونَهُ بِأَرجُلِهِم ولَنَعِموا بِمَعرِفَةِ اللّه‏ِ عز و جلوتَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم يَزَل في رَوضاتِ الجِنّانِ مَعَ أولِياءِ اللّه‏ِ . حديث
اگر مردم از فضيلت شناخت خداى عز و جلباخبر مى‏شدند ، به نعمت‏ها و خوشى‏هاى زندگى دنيوى كه خداوند ، دشمنان را از آن برخوردار ساخته است ، چشم نمى‏دوختند و دنيايشان از آنچه با گام‏هايشان بر آن پاى مى‏نهند نيز كمتر مى‏شد و با نعمت خدا متنعّم مى‏شدند و از آن لذّت مى‏بردند ؛ لذّت بردن كسى كه همواره در باغ‏هاى بهشت ، در كنار اولياى خداست .


راه رسيدن به معرفت شهودى

راه رسيدن به معرفت شهودى ، تخليه و تجليه قلب است . تخليه قلب ، به معناى پاكسازى آينه دل از زنگار كارهاى ناشايسته و تجليه قلب ، به معناى
صيقلى كردن و صفا دادنِ هر چه بيشتر آن با جلاى كارهاى نيك است .
امام سجاد عليه‏السلام در دعايى‏كه ابوحمزه ثُمالى از آن حضرت نقل كرده‏است ، خطاب به خداوند متعال مى‏فرمايد:
وأنَّ الرَّاحِلَ إلَيكَ قَرِيبُ المَسافَةِ وأَنَّكَ لاَ تَحجُب عَن خَلقِكَ إلاّ أن تَحجُبَهُمُ الأَعمالُ دُونَكَ . حديث
آن كه به سوى تو كوچ كرده‏است، راهش بس نزديك است و تو از خَلقت در حجاب نشده‏اى، و تنها كردارشان است كه آنان را از تو مى‏پوشاند .
امام در اين كلام ، تصريح مى‏كند كه جمالِ جميل حضرت حق عز و جلحجاب ندارد . حجاب ، از ناحيه كارهاى ناشايسته است ، و اگر حجابِ زنگارهاى اعمال ناشايسته از آينه دل زدوده شود ، انسان به معرفت شهودى مى‏رسد .
با عنايت به اين مقدمه ، به اين نتايج مى‏رسيم كه :
اولاً تجليه قلب ، راه دوم براى معرفت شهودى محسوب نمى‏شود ؛ بلكه تخليه و پاكسازى دل از زنگار كارهاى ناشايسته ، براى رسيدن به معرفت شهودى كافى است ؛ گرچه تجليه دل به وسيله كارهاى شايسته ، بر قوّت اين معرفت ، خواهد افزود .
ثانيا حجاب‏هاى معرفت خدا ، همان موانع محبّت او هستند ؛ زيرا چنان‏كه دانستيم ، معرفت شهودى خداوند متعال ، با محبّت او همراه است . از اين رو ، كسانى كه با عنصر تقوا حجاب‏هاى معرفت شهودى را كنار زده‏اند ، با كيمياى محبّت خدا ، رشته محبّت غير او را گسسته‏اند . امام باقر عليه‏السلام
اين گروه را چنين توصيف مى‏فرمايد :
. . .قَطَعوا مَحَبَّتَهُم بِمَحَبَّةِ رَبِّهِم . . . ونَظَروا إلَى اللّه‏ِ عز و جلو إلَى مَحَبَّتِهِ بِقُلوبِهِم .
محبّت خويش [به غير خدا ]در راه محبّت پروردگارشان رها كرده ... و با دل‏هاى خود ، به خداوند عز و جلو محبتش نگريسته‏اند . حديث
ثالثا شمارى از عناوينى كه در «عوامل خدا دوستى» حديث آمد و يا در «اسباب محبوبيت در نزد خدا» حديث مى‏آيد (مانند : تقوا و توبه) ، اسباب تخليه قلب از زنگارها و تجليه آن نيز محسوب مى‏شوند .
اين نكته نيز قابل توجه است كه تفكيك «عوامل خدا دوستى» از «عوامل محبوبيت در نزد خدا» ، به دليل آن است كه دسته اوّل ، عوامل ايجاد محبّت در دل بنده نسبت به خداى تعالى را توضيح مى‏دهد و دسته دوم ، اسباب محبّت خداوند متعال را نسبت به بنده ؛ ولى به كار بردن هر يك از اين دو دسته عوامل به جاى دسته ديگر ، بلامانع است . مثلاً در متن قرآن و حديث ، توبه ، سبب محبّت خدا به بنده شمرده شده است ؛ ليكن از آن جا كه توبه موجب كنار رفتن حجاب‏هاى معرفت مى‏شود ، سبب محبّت بنده به خدا نيز هست ؛ يا معرفت خدا، تقوا و دعا ، جزء اسباب محبّت بنده نسبت به خدا ذكر شده‏اند ، در صورتى كه موجب محبّت خدا به بنده نيز هستند . همچنين در بحث از بعضى از اين عوامل (مانند «ياد خدا») در حديث ، به اين نكته تصريح شده‏است كه موجب محبّت خدا به بنده و بنده به خداوند متعال است . حديث


خطرناك‏ترين آفات محبّت خدا

دنيا دوستى ، اصل هر گناه ، ريشه هر حجاب و بذر هر يك از موانع خدا دوستى است . از اين رو در باب اوّل از ابواب موانع محبّت خدا ، آن را «خطرناك‏ترين مانع» حديث براى محبّت خدا ناميده‏ايم . بر اساس احاديث اين باب ، محبّت خدا ، به هيچ وجه ، قابل جمع با محبّت دنيا نيست و تا ذرّه‏اى از غبار اين محبّت بر آينه دل ْ باقى باشد ، معرفت و محبّت حقيقى خدا براى انسان ، امكان‏پذير نيست .
در اين‏جا اين سؤال ْ پيش مى‏آيد كه : دنيا چيست؟ و چرا محبّت آن ، با محبّت خدا قابل جمع نيست ؟
دنيا در فرهنگ متون دينى اسلام ، عبارت است از : امكانات مادّى و لذايذ دنيوى ، به شرط آن كه هدف ْ قرار گرفته باشند . اگر برخوردارى از لذايذ مادّى و دنيوى ، مقدمه معنويت و آخرت و رسيدن به قرب الهى باشد ، در فرهنگ اسلام ، «دنيا» محسوب نمى‏شود . چنين برخوردارى‏هايى ، نه تنها مانعى براى محبّت خدا نيستند ، بلكه مقدمه آن نيز شمرده مى‏شوند . امّا همين كاميابى‏هاى مادّى ، اگر هدف قرار گيرند ، خطرناك‏ترين آفات معنويت و محبّت خواهند بود : «مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ ؛ خداوند در درون يك فرد ، دو دل قرار نداده‏است» . حديث دلى كه ظرف محبّت دنيا و لبريز از تاريكى‏هاى معنوى است ، چگونه مى‏تواند عرش رحمان باشد و نور آسمان‏ها و زمين را در خود ، جاى دهد ؟ بر همين اساس است كه امام العارفين ، على عليه‏السلاممى‏فرمايد :
كَما أنَّ الشَّمسَ وَاللَّيلَ لا يَجتَمِعانِ كَذلِكَ حُبُّ اللّه‏ِ وحُبُّ الدُّنيا لا يَجتَمِعانِ. حديث
همان گونه كه خورشيد و شب ، جمع نمى‏شوند ، خدا دوستى و دنيا دوستى نيز بايد يكديگر جمع نمى‏شوند.
در اين باب، تفاوتى ميان كاميابى‏هاى حلال و حرام نيست. كاميابى حلال هم اگر هدف باشد ، تاريكى مى‏آورد و مانع محبّت حقيقىِ آن نورِ مطلق است . لذا پيامبر خدا به ابوذر فرمود :
لِيَكُن لَكَ فِي كُلِّ شَيءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ حَتَّى الأَكلَ وَالنَّومَ . حديث
در هر چيز بايد نيتى شايسته داشته‏باشى ؛ حتّى در خور و خواب .
البته‏ترديدى‏نيست كه ظلمت كاميابى‏هاى حرام، بيشتر و بازدارندگى‏اش افزون‏تر است.
اجتناب از تمامى اَشكال دنيا دوستى ، بالاترينِ مراتب تقواست كه اگر انسان بدان دست يابد ، به كيمياى محبّت و بالاترين درجات كمالات معنوى دست يافته‏است . امام باقر عليه‏السلامدرباره اين گروه از متّقين و كسانى كه به اين مرتبه رسيده‏اند ، مى‏فرمايد :
قَطَعوا مَحَبَّتَهُم بِمَحَبَّةِ رَبِّهِم.. . ونَظَروا إلَى اللّه‏ِ ... . حديث
محبّت خويش را [به دنيا ]به خاطر دوستىِ خدا رها كردند و چشم به خدا دوختند ... .


درمان دنيادوستى

دنيادوستى ، ريشه در بيمارى‏هاى دل دارد . قلب سليم ، از محبّت دنيا خالى
است . امام صادق عليه‏السلامدر تبيين آيه شريف «إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ؛ جز آن كس كه با دلى سليم در پيشگاه الهى حاضر شود» حديث مى‏فرمايد :
هُوَ القَلبُ الَّذِي سَلِمَ مِن حُبِّ الدُّنيا . حديث
آن ، دلى است كه از محبّت دنيا فارغ است .
در اين‏جا اين سؤال پيش مى‏آيد كه : ريشه بيمارى‏هاى دل كه سبب محبّت دنيا نيز هست ، چيست ؟
پاسخ اين است كه ريشه بيمارى‏هاى‏قلب و سبب همه رذايل اخلاقى ، خودخواهى است. بنا بر اين ، براى درمان اساسى دنيادوستى ، راهى جز مبارزه با خودخواهى وجود ندارد .
امام خمينى رحمه‏الله در اين باره ، خطاب به فرزندش چنين مى‏فرمايد :
فرزندم! از خودخواهى و خودبينى به در آى ، كه اين ، ارث شيطان است كه به واسطه خودبينى و خودخواهى ، از امر خداى تعالى به خضوع براى ولى و صفىّ او ـ جلّ و علا ـ سر باز زد ؛ و بدان كه تمام گرفتارى‏هاى بنى‏آدم ، از اين ارث شيطانى است كه اصل اصول فتنه است و شايد آيه شريفه «وَقَـتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُو لِلَّهِ» حديث در بعضى مراحل آن ، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ريشه فتنه ـ كه شيطان بزرگ و جنود آن است كه در تمام اعماق قلوب انسان‏ها شاخه و ريشه دارد ـ باشد ؛ و هر كس ، براى رفع فتنه از درون و برون خويش ، بايد مجاهده نمايد و اين جهاد است كه اگر به پيروزى رسيد ، همه چيز و همه كس اصلاح
مى‏شود . حديث


رمز خودسازى

در اين‏جا ، فرصت نقد و بررسى روش علماى اخلاق در مبارزه با خودخواهى و معالجه رذايل اخلاقى و سالم‏سازى دل از طريق ممارست بر ضدّ آنها نيست . لذا تنها به بحث و بررسى درباره رهنمود مهم امام على عليه‏السلامبسنده مى‏كنيم . ايشان درباره اساسى‏ترين كارى كه به سالم‏سازى قلب مى‏انجامد ، چنين مى‏فرمايد :
أَصلُ صَلاحِ القَلبِ اشتِغالُهُ بِذِكرِ اللّه‏ِ . حديث
اصل در اصلاح دل ، مشغول داشتن آن به ياد خداست .
اين سخن ، از سخنان درخشان و برجسته امام على عليه‏السلام است ؛ بلكه از معجزات علمى آن بزرگوار محسوب مى‏شود . در اين كلام ، امام عليه‏السلامدقيق‏ترين درس‏هاى سالم‏سازى دل و سير و سلوك الى اللّه‏ را به كسانى كه طالب اين راه هستند ، داده است .
بر اساس اين رهنمود ، ياد خدا رمز خودسازى است . ياد خدا ، در واقع ، انسان را از خودِ حيوانى تهى مى‏كند و بدين وسيله ، انسان مى‏تواند خويشتن را از رذايل اخلاقى پاك نمايد و خودِ انسانىِ خويش را بيابد و با اين دريافت ، به معرفت و محبّت خدا برسد كه : «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ ؛ حديث هركس خود را شناخت ، پروردگارش را شناخته‏است» .


نقش ياد خدا در سازندگى انسان

در متون دينى اسلام ، نقش ياد خدا در سازندگى انسان ، به تفصيل ، مورد توجّه قرار گرفته است كه براى نمونه ، به سه دسته از آنها اشاره مى‏كنيم :
دسته اوّل ، متونى كه در آنها نقش ياد خدا در آفت‏زدايى و سالم‏سازى قلب ، مورد توجه قرار گرفته‏است ، مانند اين روايات كه از امام على عليه‏السلام نقل شده است :
ذِكرُ اللّه‏ِ مَطرَدَةُ الشَّيطانِ . حديث
ياد خدا ، بيرون كننده شيطان است .
ذِكرُ اللّه‏ِ رَأسُ مَالِ كُلِّ مُؤمِنٍ و رِبحُهُ السَّلامَةُ مِن الشَّيطانِ . حديث
ياد خدا ، سرمايه هر مؤمن و سود آن ، سلامتى در برابر شيطان است .
ذِكرُ اللّه‏ِ دَواء أَعلالِ النُّفُوسِ . حديث
ياد خدا ، داروى دردهاى جان‏هاست .
يا مَنِ اسمُهُ دَواءٌ و ذِكرُهُ شِفاءٌ ! حديث
اى آن كه نامش دوا و يادش شفاست! .
دسته دوم ، متونى كه بيان كننده نقش ياد خدا در آرامش دل و شرح صدر ، و نورانيت قلب و فكر ، و ايجاد حيات و حواسّ باطنى ، و رشد و تكامل معنوى است ، مانند گفتار خداوند متعال :
«أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَـئنُّ الْقُلُوبُ» . حديث
آگاه باش كه به ياد خدا ، دل‏ها استوار مى‏گردند .
و آنچه از امير مؤمنان نقل شده‏است :
الذِّكرُ يَشرَحُ الصَّدرَ . حديث
ياد خدا ، دل را گشايش مى‏دهد .
دَوامُ الذِّكرِ يُنيرُ القَلبَ وَالفِكرَ . حديث
ياد مداوم خدا ، دل و انديشه را درخشان مى‏كند .
مَن ذَكَرَ اللّه‏َ أحيا قَلبَهُ و نَوَّرَ عَقلَهُ و لُبَّهُ . حديث
آن كه خدا را ياد كند ، ياد خدا ، دلش را زنده مى‏دارد و عقلش را درخشان مى‏كند .
إنَّ اللّه‏َ سُبحانَهُ جَعَلَ الذِّكرَ جِلاءً لِلقُلوبِ ، تَسْمَعُ بِهِ بَعدَ الوَقرَة ، وتُبصِرُ بِهِ بَعدَ العَشوَةِ ، وتَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعَانَدَةِ . حديث
خداوند سبحان ، ياد خود را مايه صفاى دل‏ها قرار داده‏است ، كه پس از ناشنيدن ، بدان مى‏شوند ، و در پى ناديدن ، بدان مى‏بينند و پس از سرپيچى ، بِدان ، پيروى او مى‏كنند .
مُداوَمَةُ الذِّكرِ قوتُ الأَرواحِ ومِفتاحُ الفَلاحِ . حديث
تداوم ياد خدا ، نيروى جان‏ها و كليد رستگارى است .
دسته سوم ، متونى كه انس با خدا ، همنشينى با او و عشق و محبّت او را ثمره ياد خدا مى‏دانند ، مانند آنچه از پيامبر خدا نقل شده‏است :
مَن أكثَرَ ذِكرَ اللّه‏ِ أحَبَّهُ . حديث
آن كه فراوان ياد خدا كند ، او را دوست خواهد داشت .
و آنچه از امير مؤمنان نقل شده است :
الذِّكرُ مِفتاحُ الاُنسِ . حديث
ياد خدا ، كليد انس است .
ذِكرُ اللّه‏ِ قوتُ النُّفوسِ ومُجالَسَةُ المَحبوبِ . حديث
ياد خدا ، نيروى جان‏ها و همنشينى با محبوب است .
بر اساس اين متون ، ياد خدا در نخستين گام سلوك به سوى او ، آينه دل را از زنگار اخلاق و اعمال ناشايسته پاك مى‏كند و در گام دوم ، آمادگى آن را براى انعكاس معارف شهودى تقويت مى‏نمايد و در گام سوم ، كيمياى عشق و محبّتِ دادار يگانه هستى را به سالك ، اهدا مى‏نمايد .
با عنايت به اين آثار و بركات عظيم و نقش كليدىِ ياد خدا در سازندگى انسان و جامعه توحيدى است كه قرآن كريم و احاديث اسلامى ، مكرّر بر كثرتِ ذكر ، بلكه تداوم آن ، تأكيد دارند . خداوند سبحان مى‏فرمايد :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً» . حديث

اى آنان كه ايمان آورده‏ايد! خدا را فراوان ياد كنيد و او را سحرگاهان و شامگاهان تسبيح گوييد .
«فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَوةَ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ‏قِيَـمًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ». حديث
آن گاه كه نماز را به پايان رسانديد ، ايستاده ، نشسته و بر پهلو ياد خدا كنيد .
امام صادق عليه‏السلام نيز مى‏فرمايد :
ما مِن شَيءٍ إلاّ ولَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ إلاّ الذِّكرَ فَلَيسَ لَهُ حَدٌّ يَنتَهي إلَيهِ . حديث
هر چيزى را حدّى است كه بدان پايان مى‏يابد ، جز ذكر (ياد خدا) ، كه حدّى ندارد تا بِدان ، پايان گيرد .
سپس ، اين آيه را برخواند :
«يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا» . حديث
اى آنانى كه ايمان آورديد! خداوند را بسيار ياد كنيد .


دو نكته مهم

در اين‏جا توجّه به دو نكته مهم ، ضرورى است :
1 . آنچه موجب بروز و ظهور آثار ذكر در تخليه و تجليه قلب و رسيدن به معرفت شهودى و محبّت خداست ، تداوم ذكر است ، چنان‏كه در بسيارى از متونى كه گذشت ، بدان تصريح شده‏است . ذكرى كه تداوم ندارد و بر قلبْ غلبه نمى‏كند ، نمى‏تواند موجب حركت انسان به سوى كمال مطلق باشد .
فقيه و محدّث بزرگ ، ملاّ محسن فيض كاشانى رحمه‏الله ، در هجدهمين رهنمود از بيست و پنج رهنمودى كه در رساله زاد السالك در پاسخِ نامه يكى از فُضلاى عصر خويش درباره كيفيت سلوك راه حق ارائه كرده است ، مى‏فرمايد :
قدرى از اذكار و دعوات را وردِ خود ساختن در اوقات معيّنه ، خصوصا بعد از نمازهاى فريضه .
و اگر تواند كه اكثر اوقات ، زبان را مشغول ذكر حق دارد ـ و اگر چه جوارح
در كارهاى ديگر مصروف باشد ـ ، زهى سعادت !
از حضرت امام محمّد باقر عليه‏السلاممنقول است كه زبان مبارك ايشان در اكثر اوقات ، تَر بوده است به كلمه طيّبه : «لا إله إلاّ اللّه‏ » ، اگر چيزى مى‏خورده‏اند و اگر سخن مى‏گفته‏اند و اگر راه مى‏رفته‏اند ، إلى غير ذلك . حديث چه اين ، مُمِدّ و مُعاونى قوى است هر سالك را .
و اگر ذكر قلبى را نيز مُقارنِ ذكر لسانى سازد ، به اندك زمانى فتوح بسيار رو مى‏دهد .
تا مى‏تواند ، سعى نمايد كه دم به دم متذكّر حق مى‏بوده باشد ، تا غافل نشود كه هيچ امرى به اين نمى‏رسد در سلوك ، و اين ، مددى است قوى در ترك مخالفت حق ـ سبحانه ـ به معاصى . حديث
2 . حقيقت ذكر ، احساس حضور در محضر حق تعالى است ؛ احساسى كه انسان را به مسئوليت‏هاى فردى و اجتماعى وادار نمايد . هر قدر اين احساس در انسان تقويت شود ، ذكر ، واقعيّت بيشترى پيدا مى‏كند و آثار و بركات افزون‏ترى دارد . تداوم ذكر بدين معنا بسيار دشوار است . در اين باره ، يكى از اصحاب امام صادق عليه‏السلام نقل مى‏كند كه :
قال أبو عبداللّه‏ عليه‏السلام : ألا اُخبِرُكَ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللّه‏ُ عز و جلعَلى خَلقِهِ [ثَلاثٌ] ؟» ، قُلتُ : «بَلى»؛ قَالَ : «إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِكَ ، و مُواساتُكَ أخاكَ ، و ذِكرُ اللّه‏ِ في كُل
مَوطِنٍ . أما إنّي لا أقُولُ : سُبحَانَ اللّه‏ِ وَالحَمدُ للّه‏ِِ ، ولا إِلهَ إلاَّ اللّه‏ُ ، وَاللّه‏ُ أكبَرُ ، وإن كانَ هَذا مِن ذاكَ ، ولكِن ذِكرُ اللّه‏ِ عز و جلفي كُلِّ مَوطِنٍ إذا هَجَمتَ عَلى طاعَةٍ أو عَلَى مَعصِيَةٍ . حديث

امام صادق عليه‏السلامپرسيد : «آيا از سخت‏ترين چيزهايى كه خداوند عز و جلآنها را واجب كرده [و سه چيز است] ، آگاهت نسازم؟» . گفتم : «چرا» . فرمود : «انصاف تو با ديگران و همدردى‏ات با برادران و ياد كردن خدا در همه جا . بدان كه منظورم از ياد كردن خدا ، گفتن «سبحان اللّه‏ ، والحمد للّه‏، ولا إله إلاّ اللّه‏ُ ، وَاللّه‏ُ أكبر» نيست ، گرچه اين نيز ياد خداست ؛ بلكه مقصودم ياد كردن خدا در هرجايى است كه بر اطاعت و يا معصيت او تصميم مى‏گيرى» .


كامل‏ترين مصداق ذكر

نماز ، كامل‏ترين مصداق ذكر (ياد خدا) است و آيه شريف «أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى ؛ نماز را براى ياد كردنِ من به‏پادار» حديث به همين نكته ظريف ، اشارت دارد . نماز اگر با آداب و شرايط آن (بويژه حضور قلب) انجام شود ، در گام اوّل ، دل را از همه زشتى‏ها و آلودگى‏ها پاك مى‏كند ، همان‏طور كه خداوند سبحان مى‏فرمايد : «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَرِ ؛ همانا نماز ، از گناه و خطا باز مى‏دارد» حديث و با پاك شدن از آلودگى‏ها ، انسان به صفت تقوا متّصف مى‏گردد و در گام دوم ، انسان را به بساط قرب و انس و محبّت خداوند متعال
مى‏رساند ، چنان‏كه امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد :
الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِيٍّ . حديث
نماز ، نردبان [قُرب ]هر پرهيزگار است .
بنابراين ، نماز ، بهترين وسيله براى خودسازى و سازندگى و ساختن جامعه توحيدى و مبتنى بر محبّت خداست . به همين جهت ، پيامبر خدا ، از آن به عنوان «خَيرُ مَوضُوع (بهترينِ احكام)» حديث ياد مى‏كند و امام صادق عليه‏السلامدرباره ارزش نماز و نقش آن در سازندگى انسان مى‏فرمايد :
ما مِن شَيءٍ بَعدَ المَعرِفَةِ تَعدِلُ هَذِهِ الصَّلاةَ . حديث
پس از شناخت [خدا] ، هيچ چيزى همپايه نماز نيست .
از اين رو ، امام خمينى رحمه‏الله در وصيّت نامه اخلاقى خود ، پس از آن كه خودخواهى و خودبينى را ريشه همه فتنه‏ها و گرفتارى‏هاى بنى‏آدم مى‏خواند و جهاد براى قطع اين ريشه را جهاد اكبر مى‏نامد و پيروزى در اين جهاد را مايه اصلاح همه چيز و همه كس تعريف مى‏كند ، تأكيد مى‏نمايد كه راه رسيدن به اين پيروزى (پس از استمداد از خداوند متعال) ، نماز است . متن نوشته امام ، خطاب به فرزندش چنين است :
پسرم! سعى كن كه به اين پيروزى دست يابى ، يا دست‏كم به بعض مراحل آن . همّت كن و از هواهاى نفسانيه كه حد و حصر ندارد ، بكاه و از خداى متعال ـ جلّ و علا ـ استمداد كن كه بى مدد او ، كسى به جايى نرسد و نماز ، اين معراج عارفان و سفر عاشقان ، راه وصول به اين مقصد است و اگر
توفيق يابى و يابيم به تحقّق يك ركعتِ آن و مشاهده انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن ، ولو به قدر طاقت خويش ، شمّه‏اى از مقصد و مقصود اولياى خدا را استشمام نموده‏ايم و دورنمايى از صَلاتِ معراج سيّد انبياى عرفا ـ عليه وعليهم وعلى آله الصلاة والسّلام ـ را مشاهده كرده‏ايم كه خداوند منّان ، ما و شما را به اين نعمت بزرگ ، منّت نهد ! حديث


دو شرط اصلى تحقّق نماز كامل

نكته قابل توجّه ، اين‏كه بهره‏گيرى كامل از آثار و بركات نماز در سير و سلوك الى اللّه‏ ، دو شرط اصلى دارد :


الف ـ تمسّك و توسّل به اهل بيت

راه توحيد و معرفت و محبّت خداوند متعال ، راهى است بس دشوار و صعب‏العبور كه طى كردن آن بدون چراغ و راهنما و تمسّك به ولايت و بهره‏گيرى از شفاعتِ وسايلى كه خداوند متعال براى تقرّب به خود معين فرموده است «يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَـهِدُواْ فِى سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(مائده ، آيه 35) . " href="#" onclick = "return false;" >حديث و ورود از درى كه خداوند متعال براى گام نهادن بر بساط قرب خود مشخص كرده‏است ، حديث امكان‏پذير نيست . لذا در زيارت ائمه اهل بيت مى‏گوييم :
مَن أرادَ اللّه‏ُ بَدَأَ بِكُم ومَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنكُم وَمَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُم . حديث
هركه خدا را بخواهد ، از شما مى‏آغازد و هر كه او را به يگانگى بشناسد ، از
شما پذيرفته‏است و هركه قصدِ او كند ، به شما روى مى‏آورد.

بر همين اساس ، امام صادق عليه‏السلام براى دستيابى به حقيقت نماز و بهره‏گيرى كامل از اين بهترين وسيله سلوك الى اللّه‏ ، مى‏فرمايد :
إذا قُمتَ إلَى الصَّلاةِ فَقُل : اللّهُمَّ! إنّي اُقَدِّمُ إلَيكَ مُحَمَّدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهبَينَ يَدَي حاجَتي وأتَوَجَّهُ بِهِ إلَيكَ ، فَاجْعَلني بِهِ وَجيها عِندَكَ فِي الدُّنيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ المُقَرَّبينَ ، اِجعَل صَلاَتِي بِهِ مَقبُولَةً ، وَذَنبي بِهِ مَغفُورا ، وَدُعَائي بِهِ مُستَجابا ، إنَّكَ أنتَ الغَفُورُ الرَّحيم. حديث
هرگاه به نماز ايستادى ، بگو : بارالها! من محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهرا براى برآوردن حاجتم به درگاهت مى‏آورم و به وسيله او به تو روى مى‏آورم . پس به سبب او مرا در دنيا و آخرت ، نزدت آبرومند و از مقرّبان قرار ده . نمازم را به سبب او مقبول ، گناهم را آمرزيده و دعايم را مستجاب قرارده كه تويى بخشاينده مهربان .


ب ـ احسان به خلق

يكى از شرايط مهم پذيرفته شدن نماز و بهره‏گيرى از آثار و انوار و بركات آن كه در متون اسلامى بر آن تأكيد شده، زكات است . قرآن كريم در كنار نماز ، مردم را به پرداختن زكات دعوت كرده‏است . امام رضا7 درباره راز اين اقتران مى‏فرمايد :
إنَّ اللّه‏َ عز و جلأمَرَ بِثَلاثَةٍ مَقرُونٌ بِها ثَلاثَةٌ اُخرى : أمَرَ بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ ، فَمَن صَلّى ولَم يُزَكِّ لَم تُقبَل صَلاتُهُ . حديث
خداوند عز و جلسه چيز را قرين سه چيز ديگر قرار داد : به نماز و زكات فرمان داد . پس هركه نماز بخواند ، امّا زكات نپردازد ، نمازش پذيرفته
نمى‏شود ... .

نقش پرداخت زكات در بهره‏گيرى از آثار نماز ، تا آن جاست كه امام صادق عليه‏السلاممى‏فرمايد :
لا صَلاةَ لِمَن لا زَكاةَ لَهُ . حديث
هركه زكات نپردازد ، او را نمازى [پذيرفته ]نيست .
زكات در مفهوم عام خود ، شامل تمام حقوق مالى شرعى ، اعم از واجب و مستحب است . در اين باره در حديثى آمده است :
سُئِلَ الصادقُ عليه‏السلام : «في كَم تَجِبُ الزَّكاةُ مِنَ المالِ؟ فقال عليه‏السلام : «الزَّكاةَ الظَّاهِرَةَ أم الباطِنَةَ تُريدُ ؟» . قَالَ : «اُريدُهُما جَميعا» . فَقالَ : «أَمَّا الظّاهِرَة فَفي كُلِّ ألفٍ خَمسَةٌ وَعِشرونَ دِرهَما ، وأمَّا الباطِنَةُ فَلا تَستَأثِر عَلى أخيكَ بِما هُوَ أحوَج إلَيكَ مِنكَ» . حديث
كسى از امام صادق عليه‏السلامپرسيد : حدّ نِصاب مالى در زكات ، چيست؟ امام فرمود : «مقصودت ، زكات ظاهرى است يا باطنى ؟». پرسنده گفت: هر دو را مى‏پرسم . حضرت فرمود: «زكات ظاهرى، در هر هزار درهمى ، بيست و پنج درهم است ؛ امّا زكات باطنى ، آن است كه آنچه را برادرت بدان نيازمندتر است ، ويژه خود نكنى» .
بر اين اساس ، مى‏توان گفت كه همه گونه احسان به خلق، براى خدا ، شرط كمالِ بهره‏گيرى از بركات هر نوع ذكر و در رأس آن ، نماز است .
خدمت به مردم ، تا آن جا در تكامل انسان نقش دارد كه پيامبر خدا ، خدمتگزاران مردم را بهترينِ مردم مى‏نامد و در اين باره مى‏فرمايد :
خَيرُ النَّاسِ مَن انتَفَعَ بِهِ النَّاسُ . حديث
بهترين مردم ، كسى است كه مردم از او بهره برند .
و امام على عليه‏السلاماحسان را در كنار اطاعت خداوند متعال به عنوان فلسفه خلقت انسان ، مطرح مى‏كند و مى‏فرمايد :
بِتَقوَى اللّه‏ِ اُمِرتُم ولِلإِحسانِ وَالطّاعَةِ خُلِقتُم . حديث
به تقواى خدا فرمان يافتيد و براى احسان[ به خلق ]و اطاعت [ از خدا] ، آفريده شديد .
اصولاً همان طور كه امام خمينى فرموده است ، حديث خدمت به خلق ، در واقع ، خدمت به خدا و عبادت اجتماعى است و هر چه انسان به خلق ، خصوصا مردم محروم ، بيشتر خدمت كند ، به خالق ، نزديك‏تر مى‏شود و به بساط انس و قرب و محبّت او بهتر راه مى‏يابد ، چنان‏كه در حديث قدسى آمده‏است :
يا أحمَدُ ! مَحَبَّتي مَحَبَّةُ الفُقَراءِ . حديث
دوستىِ من ، به دوست داشتنِ فقيران است .


جمع بندى

بارى ! آنچه درباره راه رسيدن به معرفت شهودى و محبّت خدا گفتيم در پنج نكته خلاصه مى‏شود :
1 . توجّه به حضور دائم بنده در محضر حق تعالى؛
2 . اهتمام به حضور قلب در نماز و به پاداشتن نمازِ كامل؛
3 . استمداد از خداوند متعال؛
4 . تمسّك و توسّل به اهل بيت: ؛
5 . خدمت به خلق براى خدا .


منبع: ر . ك : ص 259 ح 648 .
فهرست دوستي در قرآن و حديث تحقيقى درباره بنياد محبّت خدا حديث و آيات
 
 
 
 
 
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به انهار میباشد. www.anhar.ir
طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com