حدیث خودشناسى
عنه عليهالسلام ـ فيما نسب إليه ـ : خُلِقَ الإِنسانُ ذا نَفسٍ ناطِقَةٍ ، إن زَكّاها بِالعِلمِ وَالعَمَلِ فَقَد شابَهَت جَواهِرَ أوائِلِ عِلَلِها ، وإذَا اعتَدَلَ مِزاجُها وفارَقَتِ الأضدادَ ، فَقَد شارَكَ بِهَا السَّبعَ الشِّدادَ . امام على عليهالسلام : ـ در روايتى منسوب به ايشان ـ : [خداوند ،] آدمى را ، داراى نفس ناطقه (دريابنده) آفريده است . اگر آن را با علم و عمل رشد دهد ، مانند گوهرهاى (يا علّتهاى) نخستين خود خواهد شد و اگر مزاج وى معتدل شود و از اضداد ، جدايى گزيند ، هر آينه با آن نفس ناطقه ، شريكِ آن هفت آسمانِ محكم خواهد شد . منبع: غرر الحكم : ح 5884 ، بحار الأنوار : ج 40 ص 165 ح 54 وليس فيه [والعمل] . * . شارح غرر الحكم ، پس از اين قسمت از جمله ياد شده مىنويسد : «مزاج ، كيفيتى را گويند كه در مركبات از امتزاج اجزاى عناصر با يكديگر و فعل هر يك در ديگرى و انفعال ديگرى از آن حاصل شود ، و مزاج معتدل ، مزاجى را گويند كه در حرارت و برودت و رطوبت و يبوست ، در مرتبه وسط باشد و به يك طرف از طرفين ضدّين ، مايل نباشد و اگر نفس ناطقه انسانى مجرّد نباشد و حالّ در بدن باشد ـ چنانكه مشهور ميانه متكلمان است ـ مزاج و اعتدال آن بر ظاهر ، محمول مىتواند شد به اينكه مراد [حديث ،] اين باشد كه : هر گاه مزاج نفس كسى از آدميان كه مزاج بدن او باشد ، معتدل باشد و از طرفين متضادّين جدايى كند ، پس آدمى به [واسطه] آن نفس ، شريك [مى]شود با نفوس فلكيه ، و اگر [نفسِ ناطقه انسانى] مجرّد باشد ـ چنانكه مذهب حكما و بعضى از متكلّمين است ـ مراد به اعتدال مزاج او باز يا اعتدال مزاجِ بدنى است كه او را به آن تعلّقى باشد و چون هر چند مزاج بدن به اعتدال نزديكتر باشد ، نفسى كه فايض بر آن شود ، اكمل باشد ، پس به آن اعتبار ، اعتدال مزاج بدن ، مناط شراكت نفس با هفت آسمان تواند شد ، و يا مراد به اعتدال مزاج او ، «توسّط» اوست در اخلاق ، ميانه طرفين متضادّين ، مثل شجاعت كه توسّط است ميانه تهوّر و جُبن ؛ و سخاوت كه توسّط است ميانه اسراف و بخل . و بر اين قياس ، ساير اخلاق و بر اين توسّط ، مجازا اعتدال مزاج ، اطلاق تواند شد و بر هر تقدير ، شراكت با هفت آسمان به اعتبار مزاج ، يا به سبب اين است كه افلاك نيز مركّب باشند و مزاج ايشان معتدل باشد ، هر چند اين ، خلاف مذهب حكماباشد ؛ زيرا كه دليل بر امتناع اين قائم نيست ، و يا به اعتبار اين است كه آنها بالكلّيه از كيفيات متضادّه عارى باشند ـ چنانكه مذهب حكماست ـ و چون اعتدال و توسّط ميانه كيفيات متضادّه به منزله خلوّ از آنهاست ، پس به آن اعتبار ، اعتدال باعث شراكت با افلاك [مى]شود و ظاهر ، اين است كه غرض از حكم به شراكت آنها با افلاك ، اين باشد كه چنانكه آنها
فهرست حکمتنامه جوان خودشناسى حديث و آيات
|