حدیث حافــظ اسـرار
عَـن عائشَـةَ قالَـتْ: اَقْبَلَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تَمْشى كَاَنَّ مِشْيَتَها مِشْيَةُ رَسُولِاللّه ِ صلىاللهعليهوآلهثُمَّ اِنَّهُ اَسَرَّ اِلَيْها حَديثا فَبَكَتْ، ثُمَّ اِنَّهُ اَسَرَّ اِلَيْها حَديثا فَضَحِكَتْ... فَسَأَلْتُها عَمّا قالَ صلىاللهعليهوآله فَقالَتْ عليهاالسلام: ما كُنْتُ لِأُفْشِىَ سِرَّ رَسُولِاللّهِ صلىاللهعليهوآله . عايشه مىگويد: روزى ـ در ايام بيمارى پيامبر صلىاللهعليهوآله ـ فاطمه زهرا عليهاالسلامآمد مانند اينكه گويى پيامبر صلىاللهعليهوآله راه مىرود ـ و در كنار پيامبر صلىاللهعليهوآله نشست ـ آنگاه پيامبر صلىاللهعليهوآله در گوش دخترش سخنى گفت كه او گريه كرد، مجدِدا در گوش او سخنى گفت و فاطمه خنديد. من از روى تعجب علت را از فاطمه عليهاالسلام پرسيدم، او گفت: من راز پيامبر خدا صلىاللهعليهوآلهرا افشا نمىكنم. در روايات است كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در نوبت اوّل به دخترش خبر داد كه از ميان آنان مىرود. در نوبت دوم، خبرى كه حضرت زهرا عليهاالسلام را خوشحال و خندان كرد، اين بود كه از اهل بيت، وى نخستين كسى خواهد بود كه به پدر بزرگوارش ملحق خواهد شد. منبع: مسند احمد بن حنبل ج 6: 282.
ليست چهل حديث ها چهل حدیث « سیره فاطمی » علیها السلام حافــظ اسـرار
|