امام عـلى عليهالسلام فرمود: نابينايى، آسانتر و قابل تحملتر از نداشتن بينش و بصيرت است.
فاصله «بينايى» تا «بينش» بسيار است.
گرچه «چشم»، براى تشخيص راه و چاه و ديوار و دره، هنگام راه رفتن و عبور و مرور است، ولى «راه» كه هميشه كوچه و خيابان نيست كه فقط چشم به كارآيد!
هم «بصر» لازم است، هم «بصيرت»، ولىكداميك لازمتر است؟!
هم «كورى» بد است، هم «كوردلى»، اما كدام يك ضايعهبارتر و زيانآورتر است؟
كسانى «چشمسر» دارند و اشياء پيرامون خود را مىبينند، ولى «چشم دل»شان كور است و به خاطر اين كور باطنى، راه حق و خير و هدايت را نمىبينند و نمىشناسند و عمرى در گمراهى و ضلالت بهسر مىبرند.
كسانى هم بوده و هستند كه گرچه نابينايند، اما «روشندل» و «بصير»ند و بيناتر از خيلى چشمداران!
قرآن، گمراهان را «كوردل» معرفى مىكند و اين كه «هر كه در اينجا كور باشد، در آنجا هم كور، بلكه گمراهتر است.»
از چشم سر چه سود، اگر «چشم دل» كور باشد؟
اگر «بينش» و «بينايى» را با هم داشته باشيم، اين همان «نورٌ على نُور» است.