حدیث امّ سلمه
شَهرُ بنُ حَوشَبٍ عَن اُمِّ سَلَمَةَ : جاءَت فاطِمَةُ بِنتُ النَّبِيِّ إلى رَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله مُتَوَرِّكَةً الحَسَنَ والحُسَينَ ، في يَدِها بُرمةٌ لِلحَسَنِ فيها سَخينٌ ، حَتّى أتَت بِهَا النَّبِيَّ صلىاللهعليهوآله ، فَلَمّا وَضَعَتها قُدّامَهُ قالَ لَها : أينَ أبُو الحَسَنِ ؟ قالَت : فِي البَيتِ ، فَدَعاهُ فَجَلَسَ النَّبِيُّ صلىاللهعليهوآله وعَلِيٌّ وفاطِمَةُ والحَسَنُ والحُسَينُ يَأكُلونَ . قالَت اُمُّ سَلَمَةَ : وما سامَنِيَ النَّبِيُّ صلىاللهعليهوآله وما أكَلَ طَعامًا قَطُّ إلاّ وأنَا عِندَهُ إلاّ سامَنيهِ قَبلَ ذلِكَ اليَومِ ـ تعني ب «سامني» : دعاني إليه ـ فَلَمّا فَرَغَ التَفَّ عَلَيهِم بِثَوبِهِ ، ثُمَّ قالَ : اللّهُمَّ عادِ مَن عاداهُم ، ووالِ مَن والاهُم . شهر بن حوشب به نقل از امّ سلمه: فاطمه دخت پيامبر نزد رسول اللّه آمد در حالى كه حسن و حسين را بغل كرده بود و قابلمهاى كاچى براى حسن در دست داشت تا اين كه آن را نزد پيامبر آورد و چون آن را در برابر پيامبر نهاد پيامبر به او گفت: ابوالحسن كجاست؟ عرض كرد: در خانه است، پس پيامبر او را نيز دعوت كرد و پيامبر به همراه على، فاطمه، حسن و حسين نشستند و به خوردن مشغول شدند. امّ سلمه مىگويد: تا پيش از اين روز هرگز سابقه نداشت كه پيامبر غذايى بخورد و من نزد او نباشم و مرا نزد خود نخواند. پس چون از خوردن فارغ شد جامه خود را دور آنها پيچيد و سپس فرمود: خدايا! با هر كه با ايشان دشمنى ورزد، دشمنى ورز و هركس را كه آنها را دوست دارد، دوست بدار. منبع: مسند أبي يعلى : 6 / 264 / 6915 ، مجمع الزوائد : 9 / 262 / 14971 .
فهرست اهل بيت در قرآن و حديث ج1 امّ سلمه حديث و آيات
|