حدیث سخت كوشى اهل بيت در عبادت
حَبَّةُ العُرَنِيُّ : بَينا أنَا ونَوفٌ نائِمَينِ في رُحبَةِ القَصرِ إذ نَحنُ بِأَميرِ المُؤمِنينَ عليهالسلامفي بَقِيَّةٍ مِنَ اللَّيلِ واضِعًا يَدَهُ عَلَى الحائِطِ شِبهَ الوالِهِ، وهُوَ يَقولُ : «إنَّ في خَلقِ السمَّاواتِ والأَرضِ . . . » . قالَ : ثُمَّ جَعَلَ يَقرَأُ هذِهِ الآياتِ ويَمُرُّ شِبهَ الطائِرِ عَقلُهُ ، فَقالَ : أراقِدٌ يا حَبَّةُ أم رامِقٌ؟ قُلتُ : رامِقٌ ، هذا أنتَ تَعمَلُ هذَا العَمَلَ فَكَيفَ نَحنُ ؟! قالَ : فَأَرخى عَينَيهِ فَبَكى ، ثُمَّ قالَ لي : يا حَبَّةُ ، إنَّ للّهِِ مَوقِفًا ، ولَنا بَينَ يَدَيهِ مَوقِفٌ لا يَخفى عَلَيهِ شَيءٌ مِن أعمالِنا . يا حَبَّةُ ، إنَّ اللّهَ أقرَبُ إلَيكَ وإلَيَّ مِن حَبلِ الوَريدِ . يا حَبَّةُ ، إنَّهُ لَن يَحجُبَني ولا إيّاكَ عَنِ اللّهِ شَيءٌ . ثُمَّ قالَ : أراقِدٌ أنتَ يا نَوفُ؟ قالَ : لا يا أميرَ المُؤمِنينَ ، ما أنَا بِراقدٍ ولَقَد أطَلتَ بُكائي هذِهِ اللَّيلَةَ ، فَقالَ : يا نَوفُ ، إن طالَ بُكاؤُكَ في هذَا اللَّيلِ مَخافَةً مِنَ اللّهِ عَزَّوجَلَّ قَرَّت عَيناكَ غَدًا بَينَ يَدَيِ اللّهِ عَزَّوجَلَّ . يا نَوفُ ، إنَّهُ لَيسَ مِن قَطرَةٍ قَطَرَت مِن عَينِ رَجُلٍ مِن خَشيَةِ اللّهِ إلاّ أطفَأَت بِحارًا مِنَالنّيرانِ . يا نَوفُ ، إنَّهُ لَيسَ مِن رَجُلٍ أعظَمَ مَنزِلَةً عِندَ اللّهِ مِن رَجُلٍ بَكى مِن خَشيَةِ اللّهِ وأحَبَّ فِي اللّهِ وأبغَضَ فِي اللّهِ . يا نَوفُ ، مَن أحَبَّ فِي اللّهِ لَم يَستَأثِر عَلى مَحَبَّتِهِ ، ومَن أبغَضَ فيِ اللّهِ لَم يُنِل مُبغِضيهِ خَيراً ، عِندَ ذلِكَ استَكمَلتُم حَقائِقَ الإِيمانِ ـ ثُمَّ وَعَظَهُما وذَكَّرَهُما ، وقالَ في أواخِرِهِ : ـ فَكونوا مِنَ اللّهِ عَلى حَذَرٍ ، فَقَد أنذَرتُكُما . ثُمَّ جَعَلَ يَمُرُّ وهُوَ يَقولُ : لَيتَ شِعري في غَفَلاتي أمُعرِضٌ أنتَ عَنّي أم ناظِرٌ إلَيَّ ؟ ! ولَيتَ شِعري في طولِ مَنامي وقِلَّةِ شُكري في نِعَمِكَ عَلَيَّ ما حالي ؟ قالَ: فَوَاللّهِ ما زالَ في هذَا الحالِ حَتّى طَلَعَ الفَجرُ . حبّة العرنى: در حالى كه من و نوف در حياط دار الخلافه خوابيده بوديم در باقيمانده شب، امير المؤمنين عليهالسلام را ديديم كه چون شيدايى، دستش را بر ديوار نهاده بود و مىفرمود: «همانا در آفرينش آسمانها و زمين...» تا پايان آيه. او مىگويد: حضرت عليهالسلام سپس اين آيات را چنان تلاوت مىكرد و مىگذشت كه گويى هوش از سرش پريده است. آنگاه فرمود: اى حبّه! خوابى يا بيدار؟ عرض كردم: بيدار، تو كه چنين مىكنى ديگر ما بايد چه كنيم؟! حبّه مىگويد: حضرت عليهالسلام ديده برهم نهاد وگريست، سپس فرمود: اىحبّه! خداوند جايگاهى دارد و ما در برابر او، جايگاهى داريم كه چيزى از اعمال ما بر او پنهان نمىمانَد. اى حبّه! خداوند از رگ گردن به من و تو نزديكتر است. اى حبّه! هرگز چيزى من و تو را در برابر خدا پنهان نمىكند. سپس فرمود: اى نوف! تو خواب هستى؟ گفت: خير يا امير المؤمنين، من خواب نيستم وامشب فراوان گريستهام. حضرت عليهالسلام فرمود: اى نوف! اگر امشب از هراس خدا گريسته باشى، چشمت فردا روز در برابر خداوند عزّوجل روشن باشد. اى نوف! قطرهاى اشك از ترس خدا، از ديده كسى فرو نمىغلطد مگر آن كه درياهايى از آتش را فرو نشانَد. اى نوف، منزلت هيچ كس نزد خدا، از كسى بيشتر نيست كه از هراس خدا بگريد و براى خدا دوست بدارد و در راه خدا كينه ورزد اى نوف، هر كس در راه خدا محبّت ورزد چيزى را بر محبّت او ترجيح ندهد و هر كس در راه خدا كينه ورزد خيرى به كينه توزان او نرسد، در اين هنگام است كه حقايق ايمان را به كمال رساندهايد. امام عليهالسلام سپس آن دو را پند و اندرز داد و در پايان سخن فرمود: از خدا ترسان باشيد كه شما را بيم دادم، سپس در حالى كه مىگذشت فرمود: اى كاش مىدانستم كه در غفلتهاى خويش تو از من روى برتافتهاى يا بر من مىنگرى؟ و اى كاش در خواب طولانى و كمىِ سپاسگزارىام نسبت به نعمتهاى تو بر خود، مىدانستم كه چه وضعى دارم؟ راوى مىگويد: به خدا سوگند، حضرت عليهالسلامهمچنان در اين حال بود تا سپيده دميد. منبع: فلاح السائل : 266 .
فهرست اهل بيت در قرآن و حديث ج1 سخت كوشى اهل بيت در عبادت حديث و آيات
|