حدیث فصل پنجم : ستمهاى رفته بر اهل بيت...
الإمام الحسين عليهالسلام : لَمّا قُبِضَت فاطِمَةُ عليهاالسلامدَفَنَها أميرُ المُؤمِنينَ سِرًّا وعَفا عَلى مَوضِعِ قَبرِها ، ثُمَّ قامَ فَحَوَّلَ وَجهَهُ إلى قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلىاللهعليهوآله فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللّهِ عَنّي ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ عَنِ ابنَتِكَ وزائِرَتِكَ وَالبائِتَةِ فِي الثَّرى بِبُقعَتِكَ وَالمُختارِ اللّهِ لها سُرعَةَ اللَّحاقِ بِكَ ، قَلَّ يا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِيَّتِكَ صَبري ، وعَفا عَن سَيِّدَةِ نِساءِ العالَمينَ تَجَلُّدي ، إلاّ أنَّ لي فِي التَّأَسّي بِسُنَّتِكَ في فُرقَتِكَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ، فَلَقَد وَسَّدتُكَ في مَلحودَةِ قَبرِكَ ، وفاضَت نَفسُكَ بَينَ نَحري وصَدري . بَلى ، وفي كِتابِ اللّهِ (لي) أنعَمُ القَبولِ ، إنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، قَدِ استُرجِعَتِ الوَديعَةُ واُخِذَتِ الرَّهينَةُ ، واُخلِسَتِ الزَّهراءُ ، فَما أقبَحَ الخَضراءَ وَالغَبراءَ يا رَسولَ اللّهِ ! أمّا حُزني فَسَرمَدٌ ، وأمّا لَيلي فَمُسَهَّدٌ ، وهُمٌّ لا يَبرَحُ مِن قَلبي أو يَختارَ اللّهُ لي دارَكَ الَّتي أنتَ فيها مُقيمٌ ، كَمَدٌ مُقَيِّحٌ ، وهَمٌّ مُهَيِّجٌ ، سَرعانَ ما فُرِّقَ بَينَنا وإلَى اللّهِ أشكو ، وسَتُنَبِّئُكَ ابنَتُكَ بِتَظافُرِ اُمَّتِكَ عَلى هَضمِها ، فَأَحفِهَا السُّؤالَ وَاستَخبِرهَا الحالَ ، فَكَم مِن غَليلٍ مُعتَلِجٍ بِصَدرِها لَم تَجِد إلى بَثَّهِ سَبيلاً ، وسَتَقولُ ويَحكُمُ اللّهُ وهُوَ خَيرُ الحاكِمينَ . سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ ولا سَئِمٍ ، فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ ، وإن أقُم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرينَ . امام حسين عليهالسلام: چون فاطمه عليهاالسلام از دنيا رفت، اميرالمؤمنين عليهالسلام او را مخفيانه به خاك سپرد و محل قبرش را ناپديد ساخت و سپس برخاست و رو به سوى قبر رسول خدا صلىاللهعليهوآله كرد و گفت: سلام من بر تو اى رسول خدا و سلام بر تو از جانب دخترت، همو كه اينك به ديدار تو آمده و از من جدا گشت و در آرامگاه تو در خاك خفت و خدا خواست كه زودتر به تو ملحق شود. يا رسول اللّه، از فراق دخت برگزيدهات، صبرم كم شده است و از جدايى سرور زنان عالم، شكيباييم را از كف دادهام. امّا تأسى به سنّت تو و غم و دردى كه از فراقت كشيدم، باعث تسليت من (در مصيبت دخترت فاطمه) است. زيرا من خود تو را در لحد آرامگاهت نهادم و در حالى جان دادى كه سرت به سينه من چسبيده بود. آرى در كتاب خدا براى من بهترين عامل پذيرش [و تحمل اين مصيبتها] وجود دارد، ما همه از آن خداييم و همه به سوى او باز مىگرديم؛ هر آينه امانت پس گرفته شد و گروگان دريافت گرديد و زهرا از كفم ربوده شد. يا رسول اللّه! اينك اين آسمان نيلگون و اين زمين تيره چه زشت در نظرم جلوه مىكند! اندوهم هميشگى است و شبهايم به بيدارى مىگذرد و غم و اندوه هرگز از دلم رخت برنبندد تا آن گاه كه خداوند، خانهاى را كه تو در آن جاى گرفتهاى، برايم برگزيند [بميرم و به تو ملحق شوم]. مرا غصّهاى است بس دلخراش و اندوهى كه آرام و قرار نمىگذارد؛ چه زود ميان ما جدايى افتاد. شكايت خود پيش خدا مىبرم. دخترت از همدست شدن امّتت در ستم بر او، به تو گزارش خواهد داد، همه ماجرا را از او بپرس و اوضاع و احوال را از او جويا شو؛ زيرا چه بسا غمهاى سوزانى در سينهاش داشت كه راهى براى شرح و بيان آنها نمىيافت ولىاكنون [بهتو]خواهد گفت وخدا هم داورىمىكند و اوبهترينداوراناست. اينك با تو بدرود مىگويم، بدرود وداع كنندهاى كه نه خشمگين است و نه خسته و بيزار؛ زيرا اگر از اين جا بروم از روى ملال و خستگى نيست و اگر بمانم به واسطه بدگمانىبه وعدهاىكه خداوند به شكيباياندادهاست، نباشد. منبع: الكافي : 1 / 458 / 3 ، أمالي المفيد : 281 / 7 نحوه ، أمالي الطوسيّ : 109 / 166 ، بشارة المصطفى : 258 كلّها عن عليّ بن محمّد الهرمزانيّ عن الإمام زين العابدين عليهالسلام ، نهج البلاغة : الخطبة 202 .
فهرست اهل بيت در قرآن و حديث ج2 فصل پنجم : ستمهاى رفته بر اهل بيت... حديث و آيات
|