حدیث بىارزشتر از كفش وصلهدار
الإرشاد : لَمّا تَوَجَّهَ أميرُ المُؤمِنين عليهالسلام إلَى البَصرَة نَزَلَ الرَّبَذَة ، فَلَقِيَهُ بِها آخِرُ الحاجِّ فَاجتَمَعوا لِيَسمَعوا مِن كَلامِهِ وهُوَ في خِبائِهِ . قالَ ابنُ عَبّاس : فَأَتَيتُهُ فَوَجَدتُهُ يَخصِفُ نَعلاً ، فَقُلتُ لَهُ : نَحنُ إلى أن تُصلِحَ أمرَنا أحوَجُ مِنّا إلى ما تَصنَعُ! فَلَم يُكَلِّمني حَتّى فَرَغَ مِن نَعلِهِ ، ثُمَّ ضَمَّها إلى صاحِبَتِها ، ثُمَّ قالَ لي : قَوِّمها ، قُلتُ : لَيسَ لَها قيمَةٌ! قالَ : عَلى ذاكَ ، قُلتُ : كَسرُ دِرهَمٍ ، قالَ : وَاللّهِ ، لَهُما أحَبُّ إلَيَّ مِن أمرِكُم هذا ! إلاّ أن اُقيمَ حَقّا أو أدفَعَ باطِلاً . الإرشاد: چون امير مؤمنان عليهالسلام رهسپار بصره شد، در رَبَذه فرود آمد. در آن جا آخرين گروه حاجيان به ديدار امام عليهالسلام آمدند و در خيمه ايشان جمع شدند تا از سخنان ايشان چيزى بشنوند. ابن عبّاس مىگويد: من نزد امام عليهالسلام آمدم و ديدم لنگه كفشى را مىدوزد . گفتم: پرداختن به اصلاح كار ما ، لازمتر از اين كارى است كه مىكنيد! امام عليهالسلام به من چيزى نگفت ، تا آن كه كفشش را وصله كرد و آن را كنار لنگه ديگرش گذاشت و آن گاه فرمود: «اين را قيمت بگذار». گفتم: قيمتى ندارد! فرمود: «يك چيزى بگو!». گفتم: دِرهمِ شكستهاى [ ، اگر بيرزد] . فرمود: «به خدا سوگند كه اين جفت كفش ، در نزد من ، محبوبتر از اين فرمانروايى بر شماست ، مگر آن كه حقّى را به پا دارم ، يا باطلى را از ميان بردارم». منبع: الإرشاد : ج 1 ص 247 ، بحار الأنوار : ج 32 ص 113 ح 90 وراجع المناقب لابن شهر آشوب : ج 2 ص 101 .
فهرست دنيا و آخرت ج1 بىارزشتر از كفش وصلهدار حديث و آيات
|