حدیث پيامبران
الإمام الصادق عليهالسلام : دَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ صلىاللهعليهوآله رَجُلٌ وهُوَ عَلى حَصيرٍ قَد أثَّرَ في جِسمِهِ ، ووِسادَةِ ليفٍ قَد أثَّرَت في خَدِّهِ ، فَجَعَلَ يَمسَحُ ويَقولُ : ما رَضِيَ بِهذا كِسرى ولا قَيصَرُ ، إنَّهُم يَنامونَ عَلَى الحَريرِ وَالدّيباجِ وأنتَ عَلى هذَا الحَصيرِ ؟! قالَ : فَقالَ رَسولُ اللّه صلىاللهعليهوآله : لاَءَنا خَيرٌ مِنهُما ، وَاللّهِ لاَءَنَا أكرَمُ مِنهُما ، وَاللّهِ ما أنَا وَالدُّنيا ، إنَّما مَثَلُ الدُّنيا كَمَثَلِ رَجُلٍ راكِبٍ مَرَّ عَلى شَجَرَةٍ ولَها فَيءٌ فَاستَظَلَّ تَحتَها ، فَلَمّا أن مالَ الظِّلُّ عَنهَا ارتَحَلَ فَذَهَبَ وتَرَكَها . امام صادق عليهالسلام : مردى بر پيامبر صلىاللهعليهوآله وارد شد . ديد كه پيامبر صلىاللهعليهوآله بر بوريايى خفته است و بالشى از ليف خرما زير سر دارد كه بر بدن و صورت ايشان جا انداخته است . شروع به دست كشيدن بر بوريا كرد و در اين حال مىگفت: كسرا و قيصر ، به چنين چيزى رضايت نمىدهند. آنها بر حرير و ديبا مىخوابند و شما بر اين بوريا؟! پيامبر خدا فرمود: «من از آنها بهترم. به خدا ، من از آنها ارجمندترم . به خدا، مرا چه به دنيا؟! حكايت دنيا، در حقيقت، حكايت مرد سوارى است كه از درختى مىگذرد كه سايهاى دارد و در سايه آن مىآرمد، و چون سايه بر مىگردد ، بار بر مىبندد و درخت را ترك مىكند و مىرود» . منبع: الزهد للحسين بن سعيد : ص 50 ح 134 عن عبداللّه بن سنان ، حلية الأبرار : ج 1 ص 209 ح 4 ، بحار الأنوار : ج 73 ص 126 ح 124 وراجع مشكاة الأنوار : ص 463 ح 1545 .
فهرست دنيا و آخرت ج2 پيامبران حديث و آيات
|